کتابخانه مسروری حکم آباد بخش بزرگی از کشور را می توان در کتابها پیمود اندرولنگ
| ||
|
امروز بعد از چند روز تعطیل دوباره اومدم کتابخانه.دلم واقعا تنگ شده بود.بدجور بهش عادت کردم. تو این چند روز اتفاقات خوشایندی برام افتاد.حس عجیبی پیدا کردم. علتش هم خیلی ساده است.. چون یکی از افرادی که سالهای نه چندان دور حدود 10سال پیش با هم دوست بودیم و بهترین دوست دوران زندگی ام بود و دیگه ازش خبری نداشتم و تو فضای مجازی پیدا کردم وچند ساعت به گپ و صحبت مشغول بودیم. چه دنیای آشنای دلنشینی بود.چقدر خوبه بعضی مواقع به گذشته برگشت.باور نمی کنید.تلخی ها و خوشی های اون سالها همش یادمون بود.و از تعریف کردن ،بعضی مواقع دلخور میشدیم و بعضی مواقع لذت می بردیم. ولی وقتی الان از مشکلاتش گفت واقعا ناراحت شدم.خیلی فکر کردم . اینکه یک انسان تا کی باید تاوان اشتباهات بده. اینکه بعضی مواقع انسان تنهاست و بهترین دوستش هم کاری براش نمیتونه بکنه. اینکه چقدر از هم دورشدیم و از حال هم بی خبر شدیم. خیلی حرف برای گفتن داشتیم و خیلی چیزا هم گفتیم ولی باید خداحافظی می کردیم.بدون اینکه بتونم بهش کمکی کرده باشم. این شعر زیبا رو از سهراب سپهری تقدیم می کنم به دوست خوبم: ********************************************** شب آرامی بود برچسبها: [ شنبه 16 خرداد 1394برچسب:فضای مجازی,زندگی,مشکلات زندگی,سهراب سپهری,یادداشت های من,, ] [ 9:21 ] [ حسین ملکوتی اصل ]
برچسبها: [ شنبه 24 خرداد 1393برچسب:فضای مجازی,دروغ,اینترنت,کتابخانه مسروری,کتابخانه عمومی,کتابخانه حکم آباد,, ] [ 10:32 ] [ حسین ملکوتی اصل ]
|
|